کودکی و نوجوانی امام
امام علي بن موسي الرضا ـ عليهالسّلام ـ همانند ساير ائمه طاهرين از همان دوران کودکي رشد و کمال عقلي و اخلاقي فوقالعادهاي داشت.
پدرش از خود علاقه و اشتياق فراواني نسبت به او نشان ميداد و علوم و معارف و اسرار امامت را به وي تعليم ميداد و در تربيت فرزند خويش ميکوشيد.
امام موسي کاظم ـ عليهالسّلام ـ براي آنکه شيعيان پس از شهادتش سرگردان و حيران نگردند، مقام شامخ امامت فرزندش علي را به اصحاب نزديک و شيعيان خاص و مورد اعتماد گوشزد ميفرمود.
مفضل بن عمر ميگويد: «خدمت امام موسي بن جعفر ـ عليهالسّلام ـ مشرف شدم در حالي که فرزندش علي بن موسي الرضا ـ عليهالسّلام ـ را در دامنش نشانده بود و ميبوسيد. عرض کردم: فدايت گردم با مشاهده سيماي اين کودک علاقه و ارادتي برايش در قلبم ريشه دوانيد، که نظير آن براي احدي جز شما در دلم قرار نگرفته است.
حضرت فرمود: نسبت او به من همچون نسبت من به پدرم است. عرض کردم: آيا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روي زمين است؟ فرمود: آري هر کسي از او پيروي کند رستگار گردد و هر کسي از فرمانش سرپيچي نمايد کافر ميگردد.» (5) حضرت امام رضا ـ عليهالسّلام ـ در پرتو تعاليم سازنده و رشد دهنده پدر بزرگوارش نشو و نما نمود و علوم و فضائل و مکارمي که آن حضرت از پدران ارجمندش به ارث برده بود، از او دريافت نمود و به همين جهت شايستگي مقام امامت را به دست آورد.
دوران کودکي و نوجواني و جواني امام رضا ـ عليهالسّلام ـ مصادف بود با خلافت تعدادي از خلفاي عباسي.
هنگام ولادت امام رضا ـ عليهالسّلام ـ منصور دوانيقي، خليفه ظالم عباسي، در اوج قدرت و سلطه بود. منصور براي تثبيت پايههاي حکومت خويش عده زيادي را به قتل رساند. پس از حکومت ظالمانه منصور، پسرش مهدي عباسي روي کار آمد. هر چند او در ابتدا به قتل و آزار و شکنجه دست نزد، اما پس از مدتي برنامههاي ضد اسلامي خويش را همانند پدرش آغاز کرد. (6) حضرت امام رضا ـ عليهالسّلام ـ در اين زمان دوران نوجواني خويش را سپري ميکرد. حاکم عباسي به فرماندار خويش در مدينه دستور داد امام موسي کاظم ـ عليهالسّلام ـ را به بغداد (مرکز حکومت) اعزام نمايد.
(7) اين مسئله قطعاً باعث حزن و اندوه امام رضا ـ عليهالسّلام ـ شد. امام موسي کاظم ـ عليهالسّلام ـ به فرزندش اطمينان داد که در اين سفر هيچ گونه خطري ايشان را تهديد نميکند و به زودي به مدينه باز خواهند گشت. (8) مهدي عباسي پس از مدتي امام را به مدينه بازگرداند. طولي نکشيد که مهدي عباسي به هلاکت رسيد. (9) سپس هادي عباسي به حکومت رسيد (سال 169 هـ) در همين زمان بود که حسين بن علي صاحب فخ قيام کرد. در اين قيام که در حوالي مدينه اتفاق افتاد رهبر قيام به شهادت رسيد و عدة کثيري از علويان به اسارت در آمدند و سپس به شهادت رسيدند. (10) با مرگ هادي عباسي برادرش هارون به حکومت رسيد. هارون پس از مدتي امام هفتم را به مرکز خلافت جلب نمود و آن حضرت را بعد از چندين سال که زنداني کرد به شهادت رساند. (11) حضرت رضا ـ عليهالسّلام ـ با اندوه و تالم اين رويدادهاي دردناک را که بسياري از افراد خانواده و بني اعمام او را به کام خود کشيده بود، مشاهده کرد. تا اينکه در 25 رجب سال 183 هـ پدرش در سن 55 سالگي به شهادت رسيد. (12) در اين زمان امام رضا ـ عليهالسّلام ـ 35 ساله بود و امامت آن حضرت از همين زمان آغاز گشت.
مسعودي مينويسد: وقتي امام کاظم ـ عليهالسّلام ـ را از مدينه به عراق بردند آن حضرت به فرزند بزرگوارش فرمود: تا وقتي من زندهام بايد در دهليز خانه بخوابي خادم حضرت ميگويد: هر شب بستر امام رضا ـ عليهالسّلام ـ را در دهليز خانه ميگستردم. در يکي از شبها ديدم حضرت نيامدند تا صبح فردا فرا رسيد. (گويي آنحضرت خبردار شدند که پدر بزرگوارشان در عراق به شهادت رسيدهاند) از اين زمان امامت امام رضا ـ عليه السّلام ـ آغاز شد.» (13)
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: